امسال هم سال هستایست و هرچه بیشتر فکر میکنم بیشتر از این کلمهای برایش نیست. دوستان در فیسبوک و اینستاگرام و الباقی مشغول ولوله و پراکندن عطر خوش تازگی و دیدارند؛ و طبیعت به ناز و الوان در جستجوی رنگی نو برای طنازی. همه چیز در عین هستی هست و بیش از این، این بنده خاکی را چه طلب، که روح از عیش میآشامد و زندگی از روح. من نیز هستم، در غاری که با یاری در آن خانه گزیدهایم و هر روز رنگی بر ترک هر دیوار میگذاریم تا ترکهای روحمان را هموارتر کنیم و چه عجیب که با هر رنگ، روحی تازه در ما و در دیوارها و در زندگی ما و دیوارها دمیدهمیشود و مصداق تمامی آیات میشویم از آن بدایت تا نهایتی که هم مقطوع است در «آن»، و هم نامقطوع در ناتوانی ما به گرفتن «آن».
سالی که گذشت خوب بود، گرچه سخت، گرچه متفاوت، گرچه پر از اتفاق، لیکن من، با تمامی استخوانهای به هم پیوسته و ناپیوسته و تمامی ارگان و ارکان ملی و معنوی و تمامی شریانهایم اظهار میدارم که از آمدن بهار باز هم بیشتر از هر سال خوشحال و تازه شدم و این میرساند، که اگر رسانا باشد شعر، شاعر میتواند مرده باشد و میتواند، کور مادرزاد.
والسلام علیکم و برکاته
عید باستانی نوروز - سنه 93 هجری خورشیدی
Labels: نوروز نوشت