حرفهاي آخر هفته- خب !
اعتراف مي كنم پول چيز جذابي است ، مخصوصا غير منتظره اش ، مخصوصا اينكه حاصل كار خودت باشد ، اعتراف مي كنم كه پول در آوردن را دوست دارم ولي در همان لحظهء شادي تشويش مي افتد درونم . دليلش را پيدا نمي كنم ولي بدجوري مي ترسم .
-اعتراف مي كنم ، دروغ چيز خوبي نيست ولي گاهي اوقات مي تواند دل ديگران را شاد كند و صفايشان دهد ، فكر نمي كنم هيچ راستي بالاتر از دروغي باشد كه به يك نفر آرامش مي دهد و پيامد بدي هم ندارد
-اعتراف مي كنم كمي تا قسمتي تنبلم ، كارهايم را تلمبار مي كنم و در آخرين لحظه روي كنسروشان عمليات انجام مي دهم
- درد و دلهاي خودماني آخر هفته :
-يكي از حرس آوردر ترين لحظات زندگي زماني است كه بوت مشكي جير بلند آدم ميره توي يك تپه مخلوط گچ و سيمان و راهي هم برايش نيست .
-يكي ديگر اين دزدگيرهاي ماشينهايي است كه درست زير پنجره اتاقم پارك مي كنند . خب پدر بيامرز اگر دزد بود كه صد باره ماشينت را برده بود
-يكي ديگر اين برق است كه دقيقا وسط انجام يك كار حياطي قطع مي شود
قانون چهارم نيوتن ؛ جاذبه زمين را فراموش كن ،سيبها براي تو مي افتند .تو جاذبهء زميني
غره مشو كه مركب مردان مرد را
در سنگلاخ حادثه پيها بريده اند
نوميد هم مباش كه رندان باده نوش
ناگه به يك خروش به منزل رسيده اند
يك ميخ انقدر قر داد شد پيچ
مردم دارند اهميتشان را برايم از دست مي دهند ، جايش را نوشته ها مي گيرند
اگر قرار بود اطرافيانت نباشند چطور زندگي مي كردي؟
دلم مي خواهد كارهايي را كه قبول مي كنم و قولهايي را كه ميدهم خوب انجام دهم . شايد مهمترين چيزيست كه اكنون با آن نياز دارم
- ته ماندهء حرفهاي آخر هفته :
- آب هر جا كه باشد عكس ماه را منعكس مي كند ، گودال و دريا تفاوتي ندارد
-گاهي اوقات هيچ چاره اي جز خدا نيست ، حتي اگر فقط ناظر باشد
Labels: ويكند نوشت