وقتي مي رسم به انتهاي ِ خودم ،سرم را مي برم زير ِ دوش و گوشهايم را محكم مي گيرم ؛ آن وقت فقط صداي آب مي شنوم ، چيزي مثل ِ غرق شدن ، فكر مي كنم چه چيز هنوز انقدر ارزش دارد تا تلاش كنم غرق نشوم وچه ها مي توانستم انجام دهم اگر غرق نمي شدم .
Labels: روز نوشت