اصلن نمي دونم چطوري ازين جا سر در آوردم اصلا برنامم اين نبود كه امروز پست ديگه اي بنويسم ولي بعضي چيزا پيش مياد و منم ازشون استقبال مي كنم با اشك يا لبخند فرقي نمي كنه
ولي اين بار با آهنگ پاپيون دارم ازش پذيرايي مي كنم و فكر دريايي نيستم كه پاپيون به سمتش رفت فقط در فكر اينم كه چقدر دلم قبر مي خواهد
پ.ن : عجب اجراي زنده اي بود امشب ، هنوز تمام ستون فقراتم تير مي كشه ، چقدر من بچه ام چقدر زود فراموش مي كنم چقدر زود خوشحال مي شم ، چقدر دنياي بچه ها خوبه چقدر خوشحالم كه هنوز يه كم بچه ام
پ.ن : آدم وقتي خيلي ذوق مي كنه چي كار بايد بكنه ... واي كه چقدر خوب بود
Labels: روز نوشت