در خدمت دوستان بوديم ديروز كه روز خوبي بود از آن روزهايي كه پنج تا مهندس و دو تاي ديگر كه از مهندسان كمتر نيستند مي روند وقت تلف كردن و گفتن و شنيدن و خنديدن و رستورانها را به هم ريختن و جيغ و هوار راه انداختن و آهنگهاي جواد گوش دادن و عكس گرفتن و گاهي كادو رد و بدل كردن . از آن روزهايي كه همان بودنهاي با هم و همان خنده هاي از سر بي چيزي همه مان را كمي ازين دنيايي كه گاهي آدم را سخت در خودش مي گيرد در مي آورد .
همين بهشتهاي كوچك است و همين احساسهاي دلگرمي ِ داشتن ديگران است كه آن احساس تنهايي ذاتي را به حس بي كس نبودن بدل مي كند تا در اين جمع چند ساعته همه سعي كنند خودشان باشند و بخواهند كه از بودن با هم به هر قيمتي لذت ببرند.
ديروز يك چيز ديگري هم اضافه شده بود كه كلي براي ما سوژه ساخت و وقتمان را پر كرد و آن هم فال ورق بود .
سرگرمي جالبي بود . و خب اين كه من به اين چيزهاي اعتقادي ندارم دليلي نمي شود براي اينكه بتوانم انكارشان كنم . بعضي چيزها حقيقتند چه ما آن ها را باور كنيم چه نكنيم .
فال جالب است . ماوراء قرار گرفتن جذاب است ولي اين چيز نوشته شده را عوض نمي كند . اگر سرنوشت است و برايت خوانده مي شود دليل نمي شود دانستنش چيزي را عوض كند و اگر قابل عوض كردن باشد ديگر سرنوشت نيست .
ولي در كل بعضي چيزها شاخمان را در آورد وقتي اسم چند نفر را گفت و ما همه با چشماني گرد به سبك فيلمهاي هاليوودي فرياد زديم واوو ... و يا چيزهايي كه دوست داريم و يا اتفاقاتي كه درگيرش بوديم .يا وقتي دست بعضي دوستهايمان برايمان رو شد و ما از گوشه چپ چشم يك جوري نگاهشان كرديم كه خجالت بكش و وقتي ديديم متوجه نمي شوند به زبان آمديم .
و خب البته اين را در گوشي داشته باشيد همه اش را خودم با آن فال گير ساخت و پاخت كرده بودم .
+
يك بار من هم رول يك كف بين را جايي بازي كردم . يكي از هم كلاسيهايم دوست يكي از دوستانم در آمده بود ما هم براي اذيت كردن رفتيم دست ايشان را گرفتيم و سير تا پياز زندگيشان را گقتيم و البته او دختر عاقلي بود به خاطر همين ده - پانزده نفري ريخت سرمان تا ما كف دست آنها را هم ببينيم . ما به تعداد خواهر برادرها اكتفا كرديم . يك خط فرضي در نظر گرفتيم و توي ذهنمان به خودمان قبولانديم كه ما از بدو خلقت كف بين بوده ايم و جالب بود كه 70 درصد را درست گفتيم . و بعد هم در يك فرصت مقتضي دممان را گذاشتيم روي كولمان در رفتيم البته بايد ياد آوري كنم آن موقع جوجه بوديم . آره ! جوحه !
--
m.t.h
Labels: روز نوشت