25 April 2007

 يه روز خوش ملوس


اصلن خستمه امروزو هيچم حوصله ندارم نه يه چي بخورم نه يه كاري بكنم ميرم بالا دونه دونه از رو پله ها تو اون اناق نازنازم كه خودمم و يه پرده ي نارنجي و يه پرده ي آبي و يه لالمه نقاشي كه همشون سياه مشقن و من دوستشون دارم . يه روزي دلم خواست و همشونو در آوردم كه بزنم به ديوار ازون روز همشون به ديوارن . يه عالمه قيافه ي جورواجور كه بعضياشونو اصلن يادم نميادتشون. با اون تابلواي رنگ روغن كلاسيك پيش اون يكي تابلوي اكسپرسيونم كه آزي مي گه خربزه ست . ميام و دراز مي كشم رو تختم و اون آهنگ خشگله كه كلي وقتي گوشش مي دم كلي با خودم و آسمون و زمين و اينا حال مي كنم وخوش ملوسم مي شه رو ميزارم تا صداش بياد و دور همه چي بچرخه بره تو گوشم . نوتاش هي مياد بالا و ورجه وورجه مي كنه منم نگاشون مي كنم كه چطوري ازين ور مي پرن اون ور و منم براشون بوس مي فرستم كه يعني خيلي دوست دارمتون كه اينطوري نانايتون مياد با اينكه آهنگه اصلن نانايي نيست.
مي رم ولو مي شم روي تخت و پاهامو ايكس مي كنم دستمو مثه هميشه كه انگار كورم ميزنم تپ تپ بالاي تختمو هي يه كتاب بر مي دارم هي از قيافش خوشم نمياد و هي دوباره . آخرش ميگم تو رو حوصلم نيست ولي بيشترش حوصلمم نيست پاشم برم اون همه راه تا ميزو اون "ابله" و بردارم بيارم اونم با اون كلفتيش خستم ميشه الانه !
مهمان مردگان و اون شكارچي گوراكس كه الان نمي دونم اسمش چي بود و شمشير و مسخ و مي خونم . بعد كه نگام ميره به آسمون مي بينم خورشيد كلي داشته بام بازي مي كرده كه نديدمتش . حالا داره مي ره كه قهر كنه و تا فردا صبحش نيادش . دلم مي شكنه كه ! مي خزم زير پتو و دست پام كه يخ كرده رو گوله مي كنم تو خودم . بعدش دلم برا خورشيد تنگ مي شه كه داره ميره . ميدوام جلو پنجره ي شرقي كه ببينمش ولي ديگه نيستش . عكسش چه خوشگل افتاده رو پنجره ي اون خونه روبرويي كه پنجرش از پنجره ي من كوچيكتره انقدم پنجرش مثه من انقده نارنجي نيست.
ميرم پيش پنجره ي غربي كه خورشيده هنوز اونجاست . براش يه بوس مي فرستم و مي گم ببخشيد كه نديدمت، فردا كه بشه باز با هميم مثه هميشه . يه عالمه طول مي كشه بوسم برسه بهش چون خيلي دوره . وقتي بوسم مي رسه قرمز مي شه و بعدش مي خنده . بعد دستشو برام تكون مي ده و يه چشمك مي زنه . خميازشو كه مي كشه مي فهمم كه خيلي خواب ميادتش و منم بهش مي گم خوب بخوابي دوستم . اونم ميره و من تو آسمون چراغ خوابشو مي بينم كه روشن ميشه .

Labels:




Today's Pic





About me

I am not what I post, My posts are not me. I am Someone wondering around, writing whatever worth remembering.




Lables

[ کوتاه نوشت ]

[ شعر نوشت ]

[ فکر نوشت ]

[ دیگر نوشت ]

[ روز نوشت ]

[ نوروز نوشت ]

[ از آدم‌ها ]

[ ویکند نوشت ]

[ داستان نوشت ]

[ ابوی ]

[ انحناهای عاشقانه ]

[ خاطرات بدون مرز ]

[ فیلم نوشت ]



Archive

December 2004
April 2006
August 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 2012
October 2012
November 2012
January 2013
April 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
January 2014
February 2014
March 2014
September 2014
December 2014
October 2016
November 2017
March 2018
December 2018


Masoudeh@gmail.com