حرفهاي آخر هفته-اعتراف مي كنم هيچ چيز به اندازه ي پشه نمي تواند روي اعصابمان راه برود و اين در شرايطيست كه دلمان نمي آيد ضربه اي بر آن وارد كنيم كه نمي دانم از كجا آب مي خورد اين دلسوختنمان !
-اعتراف مي كنم سه شنبه ي اين هفته خيلي خوب بود و اعتراف مي كنم آن آسانسوري كه هرچه مي زديم با آن كه حركت مي كرد هر چه در را باز مي كرديم همان طبقه بوديم كلي حيرت و خنده ي ما را برانگيخت .
-اعتراف مي كنم بعضي تصادفات كه دراين عالم ميافتد كلي فكمان را به حالت ماكسيمال روي زمين پهن مي كند و مي مانيم كه من بي جنبه ام يا كلن اين زندگي مان از بيخ و بن يكجوريست !
- درد و دلهاي خودماني آخرهفته:
- ازدواج كردن دوستان مايه ي خوشحاليست .همان قدر كه آدم را به وجد مي آورد يك غمي را هم مي ريزد در دامن آدم كه خب ! كنار مي آييم .
-از آن بهتي كه گفتم از بعضي تصادفات مي آيد كلي سردرگمم كه اين تصادفات از كجا آب مي خورد ولي هي به خودمان تشر مي زنيم كه بي خيال ولي اصولن مساله ي حل ناشده براي ما به مثابه بستني نخورده است !
-يكي از صادقانه ترين و صريح ترين اعترافات را اين
خانوم اتموئيد نشين وقتي ازشان سوال كرديم براي چه اين رشته را انتخاب كرديد ، كردند كه هر وقت يادمان مي آيد كلي احسنت مي گوييم و مي خنديم ![گرچه ما رازداريم خواستيد درگوشي مي گوييم چه گفتند ]
-يعني اين مهندس دكامايا كلي هم ما را ترساند هم ما را خنداند وقتي ما را برد توي پاركينگ پاساژ و از آن جا صاف رفت توي مردانه و ما را تنها گذاشت .
-دنيا خيلي كوچكست ها!
-در حال حاضر گرگوار سامسا آقاي را نافرم درك مي كنيم.گاهي دلمان مي خواهد انقدر چيزي نخوريم تا سقط شويم.
-و ان حيووني كه در كنيسه ي ما حضور داشت وقتي فكر مي كنيم اگر كسي به كنيسه نيامده بود ترسي هم نداشت برامان يك حسايي رالقا مي كنه كه شايد بعدنا نوشتميشان.گرچه بعداز
يك بطري ويسكي كه اولين وآخرينش بود ديگر داستان واره اي ننوشتيم! راستي در مورد آن هم ميلتان كشيد خوشحال مي شويم نظراتتان را بدانيم
-توصيه مي كنم چيپس و پنير بخوريد تا كلي خوش خوشانتان شود .
-توصيه مي كنم انقدر ترسو نباشيد . حالا ما همه را ديديم توي خيابان مقنعه به سر [نه اين بهتان است!من شوخي كردم نمي خواستم سرم كنم].
-توصيه مي كنم انقدر حرف اطرافيان برايتان مهم نباشد.
-توصيه مي كنم حواستان را جمع كنيد به جاي كلوئو نگوييد چلو به جاي گوچي نگوييد گاگسي به جاي نايك نگوييد نايت تااين مهندس دكامايا كلي به ريش نداشته تان بخندد.
-آرزو مي كنم همه خوشبخت باشند.
-آرزو مي كنم ازين احساس غمي كه اكنون روي دلم سنگيني مي كند رها شوم.
-آرزو مي كنم بعضي ازچيزهاي پشت پرده برايمان رو بشود.
-آرزو مي كنم زودتر برويم كفش بخريم چون توي گلويمان گير كرده.
مسخ - كافكا
+
،شكارچي-مهمان مردگان-در كنيسه ي ما-شمشير-جلو قانون
دو تا اهنگ كه از ديشب شد سه تا
آقاي ساسان خان عاصي گذاشته اند توي وبلاگشان.كلي بر دل مي نشيند به گوش جان نيوش كنيد!
روزي روزگاري مردي مي رود مسجد كه نماز بخواند در آن جا مشاهده مي كند كه جمعي مشغول غذا گرفتن هستند آنها رو به شخص مي كنند ومي گويند اگر ميخواهي همي نماز به جاي آري به دانشگاه رو !شخص مي پرسد مگر دانشگاه محل فضلا و دانشمندان نيست؟ گويند اگر مقصودت دانشجويان و روشن فكرانند آنها در اوين سكني دارند.مرد در حيرت فرو رفت و پرسيد پس دزدان وياغيان را كجا برند؟! حرف مرد به پايان نرسيده بود كه يكي از آن ميانه ندا داد "پس حكومت را چه كس گرداند؟"
[هرگونه پيام سياسي در اين جوكايت رو تكذيب مي كنم و اطمينان ميدم هرگونه تشابه اسمي تصادفيست]
- همين جا اعلام مي كنم كه از هري و بر و بكس ممنون و كلي پيام كوتاه در يافت كرده ام كه جمعي از خواندن
حكايات ايشان ريسه رفته توي دستگاه نخ ريسي مانده اند . از من خواسته شده تشكر كنم كه مي كنم .
- ته مانده ي حرفهاي آخر هفته:
-مهندس دكامايا فكر مي كند اگر نوشابه و دوغ بود والزامن پليس صد وده بود عاشورايي به وجود نمي آمد
-يك دوست قديمي كه خاطراتش زنده شود آدم ياد بچه بازيهايش ميفتد.روبرو شدن با خود قبليتان حالا هر چه كه بوده جسارت مي خواهد پس جسور باشيد.
-انسان پر از نقصهاييست كه لازمه ي وجود است و در امتداد آن داراي اراده ايست كه به او قدرت مهار مي دهد از ضعفهايتان نترسيد ولي سعي كنيد مهارشان كنيد.
-چقدر خوب كه مي شود زير درختها نشست و گلها را نگاه كرد.
-خوب نيست رابطه اي كه براي يكي يونيك است و تكرار ناشدني براي ديگري صرفن همان است با بدنهايي متفاوت.
-عشق وقتي كامل است كه درست در لحظه ي عاشق شدن معشوقت را از دست بدهي والا آدميست و نقصان.و اين چون وچرا ندارد.
-مجمع البحرين جاييست ميان دو درياي هستي و نيستي ،وجود و بي وجودي جايي كه در پي موت اختياري به آن جا خواهي رسيد و بلوغ از آن جا آغاز مي گردد.و مردن اختياري جز قطع علقه هاي شهواني كه خوديت را بالا مي برد نيست .
-عقل است كه انسان را از افتادن به چاه ابتذال باز مي دارد ، عقل از عقال به معناي كشكك زانوي شتر گرفته شده و آدمي را باز مي دارد در اميالش غوطه ور شود . و به او توانايي مقابله مي دهد ، ترياك (يا هر گونه مخدري) عقل را كه مايه ي تفاخر بشر است زايل كرده و انسان را به حيوان بدل مي كند و در نظر من هر چيز كه انسان را از خود باز بدارد و به ديگري مشغول بدارد ترياك است كه عقل را زايل كرده آدمي را به راهي مي نهد كه پايانش جز پشيماني نيست .
-ما يك دوري مي خواهيم برويم الموت بزنيم شما هم بفرماييد ، مهمان باشيد!
-انتهاي دنيا برايتان كجاست؟
دو تا جمله هست من دوستشان دارم شايد شما هم دوست داشته باشيد :
They didn't build the Rome in one day .
&
No relation will end over night
پست آخر
پورج خان هم حرف ندارد !
به
چالش كشيدن چاملي هم خيلي چسبيد !
پ.ن :
اندر احوال ما ي محمدرضا خان گويي احوال ملت ماست !