پا رو پايش انداخته ،نشسته توي رسانه ي ملي(؟) و زور خودش را مي زند يك كلمه ي غير پارسي بر زبان نراند . من هم اين جا آهنگ گوش مي كنم و گوشم را تيز كرده ام ببينم كي خسته مي شود . يا اصلا در پي اين همه كلمه ي پارسي كه به زور پشت سر هم رديف مي كند و بي وقفه واژه هايي را از خودش توليد مي كند كه تا به حال به گوشم نخورده، چه مي خواهد بگويد . رسيده به سفرش به نواحي باخترانه و همين طور لغت نامه اش را زير و رو مي كند كه يك كلمه اجنبي نكند آن وسطها قل بخورد بيايد كل ماجرا را خراب كند . آخرش مي رسد به سفرش به "شانگهاي" و من كلي ذوق مي كنم كه اين يكي را نمي تواند پارسي سازي كند . بگذريم كه خود آن شانگهاي را با چنان لهجه اي مي چرخاند در آن دهانش كه آدم مي ماند منظورش كدام شانگهاي است .اگر كسي نداند فكر مي كند كه نكند شانگهايي كوروش كنار پرسپوليس بنا كرده.البته من بنا به وظيفه ي ملي بي خيال اين يك كلمه هم نمي شوم پس :
زين پس به جاي واژه نا مأنوس و بيگانه ي "شانگ هاي" بفرماييد:
"چشم ريز سرا "
يا
"شنگول سلام"
پ.ن : با كمال تاسف و تاثر اعلام مي دارم اين هفته به دليل مشغله ي فراوان نمي توانم حرفهاي آخر هفته بنگارم . يادتان باشد يادمان بياوريد هفته ي بعد دوتايش را با هم بنويسم . فعلا داريم نقش يك شيء هندسي ناهمگون را بازي مي كنيم بس كه هيچ چيزمان با آن يكي سازگار نيست .
پ.پ.ن : اين
كتاب ها هم باشد اين جا . ليستش را كه من ديدم خوب بود ولي كم داشت حالا شما هم ببينيد . تا نمرديد بخوانيد ديگر .
Labels: روز نوشت