03 May 2007

 حرفهاي آخر هفته


حرفهاي آخر هفته

  • اعترافهاي آخر هفته :

-اعتراف مي كنم كلي از خودمان راضي هستيم كه اين پروژه ها (اي بر پدر هر كي اين پروژه را از خودش در آورد) دارد به خير و خوشي تمام مي شود .
-اعتراف مي كنم اين هفته كلي شاخ در اورديم ازين همه بدبياري . ولي گذاشتيم دوره اش بگذرد . گاهي اوقات انگار ادم روي دور بدبياري مي افتد و چاره اي جز برخورد مسالمت آميز نيست.
-اعتراف مي كنم اين ماجراهاي پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها خيلي باحال است . گاهي آدم فكر مي كند از سر بي غمي چه غم ها كه براي خودشان نمي تراشند .
-اعتراف مي كنم كلي داريم تنبلي مي كنيم و باشگاه نمي رويم دستمان را هم توي رنگ نمي گذاريم فقط نشسته ايم مثه ديوانه ها كتاب مي خوانيم . خب كه چه !

  • دردودلهاي خودماني آخر هفته :

-انگار آدم حق ندارد غمگين باشد . دلش زندگي نخواهد . بشكند . اين طوري كه مي شوي مثل يك تفاله پرتت مي كنند دور ! عجيب نيست ؟
-آدم بعضي وقتها حتي دلش مي خواهد از خانه ي خودش هم فرار كند از بس كه همه چيز رژه مي روند روي اعصابش . البته عجيب نيست آدم گاهي دلش مي خواهد ازين دنيا هم فرار كند . همان وقت فقط زل زدن به يك در است كه بهت مي گويد مگر پشت آن چه خبر است ؟
-چكار مي شود كرد كه ازدواج با دوستي زمين تا آسمان فرق دارد . با كسي كه دوستي ممكن است بتواني ازدواج كني . ولي با كسي كه ازدواج مي كني حتمن بايد دوست باشي .
-يك وقتي مي گفتيم شيفت و ديليت را براي بعضي دوستي ها بگير ، نمي دانستيم كسي شيفت و ديليت را براي خودمان مي گيرد . (مصبتان را شكر !)

  • توصيه هاي آخر هفته :

-يك توصيه ي تجربي مي كنم و آن اينكه مي رويد خواستگاري* (همين طوري مي نويسند؟) موهايتان را سيخ سيخ نكنيد . بعدش ضايعتان مي كنند شما هم مجبور مي شويد با كمال ضايع‌شدانگانگي موهايتان را كوتاه كنيد .
-توصيه مي كنم زياد هم به دوستيهايتان مطمئن نباشيد .بعضي وقتها آدم با سر مي خورد زمين .

  • آرزوهاي آخر هفته :

-آرزو مي كنم هفته ي بعد ديگر طلسم بشكند و برويم باشگاه .
-آرزو مي كنم كتابهايمان را بتوانيم نمايشگاه بخريم و اميدوارم حالا كه جايش را عوض كرده اند خيلي بد نشده باشد . هركه رفته كه خوب نگفته حالا اميدواريم فقط به خاطر عادت كردن به مكان قبلي باشد والا اگر بد باشد و بستني يخي و (سيب زميني سرخ كرده كه ديگر ندارد ) ذرت مكزيكي و اينها نداشته باشد اصلن به درد نمي خورد .
-آروز مي كنم بعضي ها از انتقادهاي هجوم وارانه دست بردارند . مسلمن هرجايي بدي هست خوبي هم هست . كمي آرام تر .كمي با مردم تر . بهتر نيست فرزندم ؟

  • كتاب آخر هفته :

قصر - كافكا

دارم فكر مي كنم يك چند خطي هم در مورد كتابها بنويسم ولي بعدش فكر مي كنم زياد مي شود‌! همين طوري به اندازه ي ده تا پست جا مي گيرد اين عرايض* نه چندان پربار آخر هفته مان . ولي خب چند خط آخرش را عجالتن داشته باشيد تا ببينيم خوبست اصلن چيزي بنويسيم در موردش يا نه . چند سطر آخرش را هم چون آزموسيس جونز گفته بود كه ندارد كه بگذارد همين جا تقديم وجود انورش مي كنيم
.مادر گرستگر بود . دست لرزانش را دراز كرد ، دست ك. را گرفت و كنار خود نشاند . به زحمت حرف مي زد و فهميدن سخنانش به آساني ممكن نبود . ولي آن چه مي گفت،


  • آهنگ آخر هفته :

كلي تركانده ايم و برايتان آهنگ آپلود كرده ايم . هم مي توانيد گوشش كنيد هم دانلودش كنيد . من دوستش دارم شما هم دوستش بداريد .

DivShare File - Dinata.wma


  • جوك آخر هفته :

بحث دوستانه ي زن و شوهري كه بعد از مشاجره با هم نشسته اند قهوه مي خورند و حرف مي زنند :
آقا : تو چطوري مي توني توي دعوا انقدر خودتو كنترل كني و عصبي نشي ؟
خانوم : خب !‌خودمو مشغول مي كنم .
آقا : چطوري ؟ مثلن چيكار مي كني ؟
خانوم : مثلن دستشويي رو مي شورم .
آقا:چطوري با دستشويي شستن اعصابت آروم ميشه ؟
خانوم : آخه با مسواك تو دستشويي رو مي شورم

[قهقهه ي جمعيت ]

  • انتقاد آخر هفته (new) :

از آن جايي كه اين قسمت جديد است و طي تقاضاي انجمن ليمبو نشينان به حرفهاي آخر هفته اضافه شده ، هنوز به بالندگي خود نرسيده پس تقاضا داريم در اين بخش ما را ياري فرماييد :
وبلاگ مورد نقد : Page Not Found ! Eternal Error
نويسنده ي وبلاگ : Osmosis Jones

بحثي در رنگ : با اين كه محتواي بي نهايت شاداب وبلاگ ،رنگي وراي سفيد را مي طلبد و هم چنين كمي يخ جلوه مي كند ولي در كل با توجه به نارنجي اي كه (البته نارنجي سرديست ) در پس زمينه جلوه مي كند و رنگ هايي كه از جلدهاي كتابها و نقاشيهاي كنار صفحه خودنمايي مي كند ، اين وبلاگ جلوه ي خوبي دارد . گرچه باز هم نظر هيأتي از داوران اينست كه جاي ترقي دارد و مي توان رنگ و لعابش را چشم گيرتر و هماهنگ تر با نوع نوشتار كرد.
بحثي در حاشيه : نهايت ذكاوت آقاي جونز است كه حاشيه ي وبلاگشان را به مواردي اختصاص داده اند كه در كمال نوع آوري تحسين خواننده را نيز بر مي انگيزد و بي هيچ حرفي رغبتي را براي خواندن و ديدن اثرات فراهم مي كند .با اين حال هيأت داوران طي شوري پيشنهاد مي كند اين قسمت را بيشتر مورد عنايت قرار داده و گاهي چيز(منظور گرفته از فيلم و عكس و كتاب و آلبوم و اينها) هاي بيشتري به آن اضافه كنيد .
بحثي در اصل : از آن جايي كه شخص خودمان از نوشتن جناب جونز راضي هستيم . زياد مورد انتقاد قرارش نمي دهيم . حاشيه پردازيها در نوشتن ها به وضوح خودش را نشان مي دهد . مثلن در "آموزه‌هایی در باب مرگ که پدر پسر شجاع به پسر شجاع خاطرنشان کرد و پسر شجاع نیز به پسر پسر شجاع خاطرنشان خواهد کرد " و با آن پي نوشت آخر صريحن ذهن را به آن مي كشد و از موضوع اصلي منحرف مي كند . گاهي اين كار با قصد و تعمدي خواستني انجام مي گيرد و سعي زيادي نياز است تا اصل مطلب فداي حاشيه ها نشود . در كل اين فقط دادن نظري روي نوع نوشتار است و مذمت يا تقدير نيست . اذعان اين نكته لازم است كه من اين جور طنزهاي حاشيه پردازانه را بي نهايت مي پسندم .
بحثي در شخصيت پردازي : حالا كه مي بينيم نقش چاملي و ابولي بالكل دارد به فراموشي سپرده مي شود و در سه تا پست اخير به هيچ وجه سخني از آن ها به ميان نيامده .ولي اين شخصيتها كه ديد واضحي را هم به كسي القاء نمي كند جذاب است و بد هم نيست اگر كمي توضيح درباره شان يك گوشه اي داده شود (ازين پيشنهاد مطمئن نيستم) اوائل خودم كمي گيج مي زدم تا بفهمم واقعن اين چيزي كه مي گوييد چيست .
بحثي در كل : در كل اينكه اين وبلاگ آدم را گاهي معتاد مي كند . وقتي با شخصيتهاش و نوع ژانرهاي خرق عادتش خو بگيري و با كامنتهايش كه يك «فروم» خوب است و به موقع مديريت مي شود .به ديد هيأت داوران اين وبلاگ در عرصه ي طنز حرف هاي زيادي براي گفتن دارد و در مابقي عرصه ها كه به حق خوب نمود پيدا مي كنند ديدي از نوع ديگر را با استفاده از توانايي نويسنده به نمايش مي گذارد كه جاي تقدير و دست مريزاد دارد !

[ كم و كاستي را ببخشيد . نظري داشتيد شما هم بگذاريد . اميدوارم كسي را جز آزموسيس ناراحت نكرده باشم كه تنها قصدم همانا همين بوده . اگر براي دفعه ي بعد دوست داريد مورد انتقاد واقع شويد خودتان داوطلب شويد يا چيزي را پيشنهاد دهيد كه مورد انتقاد واقع شود نيازي نيست حتما وبلاگ باشد به هر حال اين بخش هنوز آپشنال است . چون هنوز به آن درجه از اعتبار نرسيده ام كه هراسي از نقد كردن نداشته باشم ]

  • ته مانده ي حرفهاي آخر هفته :

-داريم فكر مي كنيم وبلاگمان را ببنديم يك وبلاگ آخر هفته باز كنيم خيال خودمان و شما را كلن راحت كنيم .
-مهندس دكامايا گفته اگر زنگ نزنم انقدر به تلفن زل مي زند تا درونش حل شود . استعداد را داريد واقعن ؟
-شما كه نمي دانيد چه حالي مي دهد آدم يك بيد مجنون توي حياطش داشته باشد و هي وقتي مي خواهي بروي بيرون از زيرش رد شوي و هي نازت كند و هي نازش كني ، و آن شاخه هاي نازش هي برقصند و از آن دورها هم كه مي آيي ذوق كند و سلام كند .

  • سوال آخر هفته :

-انتقاد هميشه سازنده است ؟

  • هديه ي آخر هفته :

-اين عكس را كه خانوم اتموئيدي گذاشته حتمن ببينيد كه هم كلي نوستولتان مي زند بالا ، هم هنرمندانگيش آدم را توي خودش قل مي دهد .
- انيميشنهاي زير را هم ببينيد كه حرفي دارند براي زدن :

-اين هم كه در يادداشتها نوشته شده جواب خوبي به سوال هفته ي پيش‌:...باور كن كه آخر الزمان نه در انتهاي تاريخ بل در همان لحظه‌يي است كه باور مي‌كنيم .... باور كن
-پست سولو ي پورج خان هم كه مي گويم خوب است اصلن گمانتان نبرد به خاطر اينست كه در ملازمتشان مشق كتاب مي كنيم . فقط چون خوب است مي خواهيم شما هم بخوانيدش !
-نگين هم كه هميشه تحسين ما را بدجوري بر مي انگيزد با اين نقطه الف بودنش و طرحهاي بي مثالش!

-اين را هم كه تقديم كرده بودم به مريم و حالا اين جا هم باز تقديمش مي كنم :

باران مي بارد روي سنگ فرش پياده رو
و جاي پاي قدمهايت را پر مي كند با آب
باران مي بارد روي گونه هايت
كه وقتي مي خندي بالا مي آيند
و چكه چكه از صورتت مي لغزند بر خاك
سودا مي بافي در درونت
و از روياهايي بي تمام
آرام مي خواني از بودنت
و از گسيختگي اي اينچنان
يادت بيايد روزي
در اين كوير سبز
صدها غزل مي خواندي
از داغي چمن
از مهر آفتاب
روياي دوستان
اكنون كه پر شده
جا پاي تو زآب
بنگر به عكس ماه
چون خنده ي تو شاد
وز جاي پات داغ
لبخند مي زند بر روي تو گلم
زيباي مريمم !

پ.ن : حق داريد شاكي باشيد خيلي زياد شد ! شرمنده ي حضورتان !سپاسگزار* صبرتان :)
پ.ن : چه حضور پررنگي از آزموسيس داريم ، اميد است حضورشان كم رنگ تر شود .

*edited

Labels:




Today's Pic





About me

I am not what I post, My posts are not me. I am Someone wondering around, writing whatever worth remembering.




Lables

[ کوتاه نوشت ]

[ شعر نوشت ]

[ فکر نوشت ]

[ دیگر نوشت ]

[ روز نوشت ]

[ نوروز نوشت ]

[ از آدم‌ها ]

[ ویکند نوشت ]

[ داستان نوشت ]

[ ابوی ]

[ انحناهای عاشقانه ]

[ خاطرات بدون مرز ]

[ فیلم نوشت ]



Archive

December 2004
April 2006
August 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 2012
October 2012
November 2012
January 2013
April 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
January 2014
February 2014
March 2014
September 2014
December 2014
October 2016
November 2017
March 2018
December 2018


Masoudeh@gmail.com