اين پست را نمي نوشتم كلي روي دلم مي ماند ، دو روز است با خودمان كلنجار مي رويم كه به توچه ..!!.. ولي خب دل كه گوش ندارد . دارد ؟
موضوع سر دو تا كلمه نيست ، موضوع سر چهارتا كامنت هم نيست . موضوع سر بودن است . موضوع سر تعطيل شدن و مردن است . موضوع اينست كه درست است كه تو يك چيزي را مي نويسي ولي در كل چيزي كه نوشته اي خود تو نيست يك چيزي جداي توست . البت كه وجودش را از خودت گرفته ولي حالا خودش يك وجود است با صفات خودش با تم ِ خودش با هر چيزي كه آن را از بقيه متمايز مي كند ، همان طور كه تو مي تواني از چيزهاي ديگر تمييز داده شوي .وبلاگ هم خودش يك چيز است ، يك وجود ، يك محيط و وقتي بسته مي شود هيچ وقت وجودش بي وجودي نمي شود .هميشه وجودش با تاريخ تولد و مرگش ثبت است در اين آمدن و رفتن هاي به ظاهر تكراري ِ عالم . چيزي كه هست شود محكوم شده به هست شدن و نيست شدني در كار نيست ، حتي اگر اثري از آن به چشم باقي نماند . ما فقط مي آفرينيم و كمكش مي كنيم بارور شود ، هيچوقت نمي توانيم از صحنه ي روزگار محوش كنيم .
حالا من چند روز است مي روم و
به نمكهايي كه توي كفش يكي ريخته بر مي خورم و به
وبلاگي كه عمرش به انتها رسيده ! تمام شده و حالا در سكوت به وجودش ادامه مي دهد .
دلم برايش تنگ مي شود و لي سپاسش مي گويم كه دوستي چون مريم را گذاشت در دامنم و ساكت شد .حالا آن جا فقط چند خط هست و ديگر هيچ
.آخرين بهانه را دستم داد براي نوشتن چند خط از
وبلاگي كه در عين سادگي ِسفيد پشتش ، شوري داشت كه آدم را هر روز مي كشاند آن جا .
Labels: روز نوشت