حرفهاي آخر هفته :مقدمهاي اندر باب : فكرهاي شيطانياي افتاده بود در ذهنمان كهبهجاي حرفهاي آخر اين هفته يك داستان بگذاريم ولي ديديم ديگر آبروريزيست دو هفته است ننوشتيم براي همين داستان را گذاشتين هفتهي بعد .-اعتراف ميكنم از خانه ماندن به حد انزجار دارد بدم ميآيد . و اين روزها كه نميدانم دقييقن قرارست چكار كنم .
-اعتراف ميكنم كمي تا قسمتي از خودمان خجالت مي كشيم كه مادربزرگمان آمده خانهمان ما كلن پنج كلمه هم با ايشان حرف نزدهايم بيشتر انگار نيستند تا باشند .خب چكارش ميشود كرد؟
-اعتراف ميكنم اين در ثانيه زندگي كردنم دارد بعضي وقتها به ضررم تمام ميشود . نمي شود به بقيه قبولاند كه چيزي كه چند ثانيه پيش بوده كلي تغيير كرده و حالا ديگر آن يكي نيست.
-اعتراف ميكنم ممكن است از بعضي چيزها ناراحت بشوم ولي سعي ميكنم مغزم را به خاطر ناراحت يو عصبانيت تعطيل نكنم تا از فكرهاي خوبي كه بعد از آن ميتواند سازنده باشد محروم بمانم !
- دردودلهاي خودماني آخر هفته:
-بالاخره طلسم شكست و ما باشگاه را از سر گرفتيم ولي خب زياد هم حالي نميدهد. دلم ميخواهد يكبار بلند شوم بگويم ... ولش كن !
-آدم بعضي وقتها انقدر احساس تنهايي روي دلش ميماند كه نميداند چه كند . ولي بد كه نيست.در كل تنهايي به معناي مطلق بيكسي نيست .زمين تاآسمان متفاوت است . آدمها دلشان ميخواهد كه تنها باشند تا در تنهاييشان با ديگري خوشبختي را تجربه كنند.
-پرندههايي كه صبحها تو درخت بيد بالا و پايين ميپرند هم آدم را ميخنداند هم حسادت را بر ميانگيزد !
-وقتي بهرام رادان توي همچين برنامهاي قرار ميگيرد و برعكس خيليها كه توي اين برنامه پايين آمدند بالا ميرود اين را به ما نشان ميدهد كه اصولن موضوع سوال يا مجري يا چيزهايي ازين دست نيست . موضوع بيشتر روي اينست كه ما به خودمان اطمينان نداريم و نمي دانيم چيزي كه مي گوييم درست است يا نه ! كاري كه اين آقا انجام داد. اگر آقاي كيانيان همين كار را ميكند به خاطر اينست كه از بالا نگاه مي كند و خودش را درگير نميكند ولي اين بهرام خان در همان سطح چنان حرفهايي ميزند كه آدم به وجد ميآيد .[ديديم سرورمان سر هرمس هم
چيزي ازين دست نوشته اند با فوكسشان روي درگير شدن در جواب دادن به سوال يا ندادن !]
-توصيه ميكنم با حولهي خودتان برويد حمام تا بقيه را زابره نكنيد !
-توصيه ميكنم به جنگ چيزهايي كه ميترسيد برويد نگذاريد ترستان شما را دور از چيزهايي بياندازد كه ميتوانستند برايتان چيزهاي خيلي مفيدي باشند.
-توصيه ميكنم از كتابهايتان به عنوان پايهي تخت استفاده كنيد . خيلي مفيد است .
-آرزو ميكنم اين هفته كه نتايج فوق ميآيد شده باشيم رتبهي يك . آرزويمان تكراريست خودمان خبر داريم . ولي چون همين آخر هفته است گفتيم رويش تاكيد كنيم . آن بالا مالاها سرشان شلوغ است آرزويمان گم نشده باشد يكوقت .
-آرزو ميكنم اين سايت دايي و كارها و اينها زودتر تمام شود . حالم ديگر دارد به هم ميخورد . از سايت حالا زياد گلهاي ندارم . ولي اين شبيهسازيهاي ...
-آرزو ميكنم دستمان دوباره برود روي بوم !دلمان بدجوري تنگ شده يك سري سورئال بكشيم اينبار!
دلتنگيهاي نقاش خيابان چهل هشتم - سلينجر
سلينجر تكه هاي زندگي را چنان خوب توصيف ميكند كه آدم را به درون داستان ميكشد و بعد با پاياني كه انتظارش نميرود در يك حركت آني داستان را تمام ميكند بيشتر به مثابه دوئل ميماند . كيش و مات . من دوستش دارم در خيلي داستانها با شروع شدن داستان ميشود آخرش را خواند يا شايد براي من زياد سخت نيست چون اين نوع پايان بندي را ترجيح ميدهم فقط در همان دوميه-اسميت به نظرم ميايد كمي تجربهي شخصي قاطي دارد .
و ميرسيم به آهنگ آخر هفته كه اختصاصش دادهايم به سرور كائنات و موجودات . عشق ورزيدنياي كه گريز ندارد . در تو باشد تو را هست ميكند ديده را ميگشايد و آرامش را هديه ميكند . برايش خونها ميريزند. چشمها درميآورند و دلها ميشكنند . و اينك پــــــــــــــــــول !
- ته ماندهي حرفهاي آخر هفته :
-ابوي جان از دو هفته پيش به القاب «گلواژه ي زيباي غزل عشق » و «قاموس شكوه» مفتخر شده اند . خب اين قشر فرهيختهمان بد هم نيست اگر فقط به هم كلمه نبافند .
-مهندس دكامايا نه تنها لازانيا خوب درست ميكند ، نه تنها روميزي را مدل ژانگولري مياندازد ، نه تنها كلي آدم باحاليست . به غير از همهي اينها قابليتهاي زيادي دارد كه يكيش همان حركات موزون عربيست . شما را به لقب « لازانياييست رقصهي عربي جانگولريا» ملقب ميكنيم .
-دنيا اصلن سروته ندارد اين ديد مزخرف اقليدسي ماست كه برايمان طول و عرض ميتراشد هنوز هم مثل چند ماه پيش دلم ميخواهد ازين سطح دوبعدي و سه بعدي بالاتر برم تا حقيقت آن چه هست رو ببينم .
-لازم نيست كه حرفگوشكن باشي . اصلن لازم نيست آدم خوبي باشي. كافيست بقيه فكر كنند هستي .
چرا بعضيها از طبقهي پنجم كيسه ي محتوي چيزهاي چند كيلويي را پرت ميكنند روي سر آدم و چرا من برنگشتم كه حداقل متوجه عملش بشود؟
-اين سيستر كوچيكه گاهي چه كارها ميكند !.
-
اين عكس را هم برايتان آپلود كردهايم ببينيدش ! جالب است. ::
When Life began in arab-اين آقاي
Old Fashion فراموش نشود .
-يك لبخند گشاد به پهناي صورت براي همهي دوستان مجازستاني :)
-ما ناراحت شديم اين
خانومي كه با خودش حرف ميزد گذاشت و رفت ! البته حدس ميزديم كه ايشان طاقت هجومها را ندارند !
پ.ن: قسمت انتقاد آخر هفته هم به دليل نداشتن داوطلب اين هفته به مرحلهي اجرا در نيامد . آن
خانوم اتموئيدي هم كه ديدند قرارست ازشان انتقاد شوند در رفتند !
پ.ن : هر كاري كرديم از
پست آخر آقاي ازموسيس جونزمان نتوانستيم بگذريم !گو اينكه قرار بود حضورشان را به شدت كمرنگ كنيم !
Labels: ويكند نوشت