02 June 2007

 خوش خوشانه



مي توانيد ديوانه بگوييدم وقتي يكي از همين كيسه ها را نخ مي بندم و مي اندازم در باد . هر كسي از آن پايين مي تواند نگاه كند و بگويد كه ديوانه ايست اين دختر ولي شما بدانيد كه اين دختر ديوانه نيست فقط دلش با شوخيهاي كوچك مي تپد . اين دختر ِسالهاي ناهماهنگي ، كنتراستهاي آبي و نارنجي ، دلش با همين شوخي‌هاي كوچك بالا و پايين مي رود و اصلن عين خيالش هم نيست كه شما ديوانه بگوييدش يا عاقل . به همان رسم خودش لبخند مي زند و توجيه هم نمي كند كه رفتارش چرا اينطوراست . يا توي اين ابرها چه چيزها كه نمي بيند و صداهايي را كه شبانه ها بيدارش مي كند و حتي قلبهاي پشت ستاره هاي حلبي كه آرامشش مي بخشند . شما از آن پايين فقط دختري را مي بينيد كه موهايش را باد مي برد و نخ به دست زل زده به اسماني كه يك چيزهايي تويش شناورند . لبخندي هم شايد نبينيد . من دراين باغ رويازده دلم به همين تصادف زندگيم خوش است و به شوخيهايش كه سرپا نگهم مي دارد . مي شود خوشبخت بود حتي وقتي چيزي جز يك كيسه ي نخ بسته در آسمان نيست كه با زي مي كند در باد و تا آن جاها كه خيالت هم نمي رود مي رود كه همين خودش كليست ! نه ؟

+

بيخودي خوشمان شده امروز ، شايد هم بيخودي نباشد . ولي حالا ذوق برمان داشته نيش است كه تا بنا گوش باز است و بعضي وقتها هم از ان خنده هاي لوزه نمايانانه سر مي دهيم. بعد گير داده ايم به اين پرده هايمان دوباره . مي رويم سمت چپ فكر مي كنيم چقدر نور آبي زياد است . مياييم راست مي گوييم نه نارنجي بيشتر است . هرچه از نوري دورتر مي شويم گويا بيشتر مي شود . دور شدن از چيزي دركش را راحت تر مي كند يعني ؟ يا توي چيزي كه هستي حسش را نداري كه بكني [ هاهاها ! جمله بندي را حال كنيد !] منظور اينست كه عظمتش را درك نمي كني .
به هر حال ازين آهنگهاي مطرب خانه اي براي خودمان گذاشته ايم و توي ذهنمان مي رقصيم . خب آنقدر هم حال نداريم كه بلند شويم اداي اين مارها را در آوريم دوباره .فعلنه كه كلي حالمان سر جايش است همچين (به قول ساسان) تپل ! .. آره ! واي واي ..واي واي واي ...

+

تركانده رپ ايراني با اين الفاظ بيستش . نه فكر كنيد كه من باادب تشريف دارم پايش بيفتد ... [مهندس دكامايا نخند] .ولي خب خسته نباشيد اين همه چيز(!) توي يك آهنگ !خيلي استعداد مي خواهد . يادم بندازيد يكباري ما هم يك پستي بنويسيم پر از اين حرفها مي خواهيم ببينيم كي كم مي آورد ! . حالا البته ما كه كاري نداريم . ما همون اوهوم اوهوم خودمان را مي گوشيم و كله مي زنيم و حالش را مي بريم .


[يعني اگر اين را هم نشنوي گلاره خاتون ، خيلي ضايعي ! انقدر حجمش كم است كه توي دستمان هم نميامد ]
+

آخرش هم كه از سه شنبه ها داستان مي آيد در دالان ، داستان هاي سه شنبه يا حالا هر چي مي آيد ديگر . اگر حالش بود . وحي منزل هم نيست لابد . دو ماه است زده به سرمان اين كار را بكنيم ( با كسر ِ «ب» بخوانيد ) ولي الان كه خوشمان است گفتيم بگوييمش حالا بعد هم زديم زيرش موردي نيست كلن زياد روي حرف ما حسابي نيست . اينرا مي توانيد بپرسيد مي گويندتان ! راستش هم اين بود كه ايده اش نپخته بود ولي دارد مي پزد . هنوز هم كه كامل نپخته ولي خب خام خواران بمانند بقيه را شرمنده ايم .

+

خب حالا باز نگوييد چانه ات گرم شده باز شروع كردي به شر و ور ها (بعله ملكه ي آفتاب با شماييم)! الان است كه ديشب تا سه كار مي كرديم بعدش هم كه بي نتيجه رفتيم كه بخسبيم باز هم گرگ و ميش بيدار شديم تا گلي بگيريم بر سرمان . تمام مدت خوابمان هم فكر مي كرديم كه چه كنيم . عين جن زده ها بيدار مي شديم و به خودمان مي گفتيم : « ها ؟ به يه چيزي بايد فكر مي كردم !!چي بود ؟ نه ! اونكه نه ! نه بابا اينم نبود !‌اي بابا خاك بر سرم اينم نه ! واي اين چيه تو فكرم ..هوم م م» بعد يادمان مي آمد كه بايد فكر كنيم چكار كنيم آن فلان فلان شده را تا نمودار بكشد آخرش هم به نتيجه ي هميشگي مي رسيديم كه اي بر پدر هر چي اچ.اس.دي.پي.ايه و ايضن هر چي جي.پي.اس.آره !

-------------------------------
پ.ن: يكبار پرسيده بوديد شبيه سازيه شبكه چيست ؟ يا من دارم اشتباه مي كنم نپرسيده بوديد ! هوم ؟
پ.ن : اي بر پدر هر چي آدم فضوله ! خب چيكار داري بالا رو نگا مي كني . شايد يكي يه كاري داشت مي كرد نخواست تو ببيني . بي تربيت !
پ.ن:آن عربيه هم كه شعار آخر هفته بود همينست : كه همه چيز حله ! بابا ديگه انقدر عربي را كه همه تان بلديد .
پ.ن:اصلن به روي خودتان نياوريد كه فهميديد نصف حرفهايمان را به حساب پي نوشت به خورد اين دالان داديم . !!
پ.ن : ما الان است كه بپريم اين ملكه ي لحظه ها را يك ماچ محكمي بكنيم خب كه !

Labels:




Today's Pic





About me

I am not what I post, My posts are not me. I am Someone wondering around, writing whatever worth remembering.




Lables

[ کوتاه نوشت ]

[ شعر نوشت ]

[ فکر نوشت ]

[ دیگر نوشت ]

[ روز نوشت ]

[ نوروز نوشت ]

[ از آدم‌ها ]

[ ویکند نوشت ]

[ داستان نوشت ]

[ ابوی ]

[ انحناهای عاشقانه ]

[ خاطرات بدون مرز ]

[ فیلم نوشت ]



Archive

December 2004
April 2006
August 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 2012
October 2012
November 2012
January 2013
April 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
January 2014
February 2014
March 2014
September 2014
December 2014
October 2016
November 2017
March 2018
December 2018


Masoudeh@gmail.com