مي توانيد ديوانه بگوييدم وقتي يكي از همين كيسه ها را نخ مي بندم و مي اندازم در باد . هر كسي از آن پايين مي تواند نگاه كند و بگويد كه ديوانه ايست اين دختر ولي شما بدانيد كه اين دختر ديوانه نيست فقط دلش با شوخيهاي كوچك مي تپد . اين دختر ِسالهاي ناهماهنگي ، كنتراستهاي آبي و نارنجي ، دلش با همين شوخيهاي كوچك بالا و پايين مي رود و اصلن عين خيالش هم نيست كه شما ديوانه بگوييدش يا عاقل . به همان رسم خودش لبخند مي زند و توجيه هم نمي كند كه رفتارش چرا اينطوراست . يا توي اين ابرها چه چيزها كه نمي بيند و صداهايي را كه شبانه ها بيدارش مي كند و حتي قلبهاي پشت ستاره هاي حلبي كه آرامشش مي بخشند . شما از آن پايين فقط دختري را مي بينيد كه موهايش را باد مي برد و نخ به دست زل زده به اسماني كه يك چيزهايي تويش شناورند . لبخندي هم شايد نبينيد . من دراين باغ رويازده دلم به همين تصادف زندگيم خوش است و به شوخيهايش كه سرپا نگهم مي دارد . مي شود خوشبخت بود حتي وقتي چيزي جز يك كيسه ي نخ بسته در آسمان نيست كه با زي مي كند در باد و تا آن جاها كه خيالت هم نمي رود مي رود كه همين خودش كليست ! نه ؟
+
بيخودي خوشمان شده امروز ، شايد هم بيخودي نباشد . ولي حالا ذوق برمان داشته نيش است كه تا بنا گوش باز است و بعضي وقتها هم از ان خنده هاي لوزه نمايانانه سر مي دهيم. بعد گير داده ايم به اين پرده هايمان دوباره . مي رويم سمت چپ فكر مي كنيم چقدر نور آبي زياد است . مياييم راست مي گوييم نه نارنجي بيشتر است . هرچه از نوري دورتر مي شويم گويا بيشتر مي شود . دور شدن از چيزي دركش را راحت تر مي كند يعني ؟ يا توي چيزي كه هستي حسش را نداري كه بكني [ هاهاها ! جمله بندي را حال كنيد !] منظور اينست كه عظمتش را درك نمي كني . به هر حال ازين آهنگهاي مطرب خانه اي براي خودمان گذاشته ايم و توي ذهنمان مي رقصيم . خب آنقدر هم حال نداريم كه بلند شويم اداي اين مارها را در آوريم دوباره .فعلنه كه كلي حالمان سر جايش است همچين (به قول ساسان) تپل ! .. آره ! واي واي ..واي واي واي ...
+
تركانده رپ ايراني با اين الفاظ بيستش . نه فكر كنيد كه من باادب تشريف دارم پايش بيفتد ... [مهندس دكامايا نخند] .ولي خب خسته نباشيد اين همه چيز(!) توي يك آهنگ !خيلي استعداد مي خواهد . يادم بندازيد يكباري ما هم يك پستي بنويسيم پر از اين حرفها مي خواهيم ببينيم كي كم مي آورد ! . حالا البته ما كه كاري نداريم . ما همون اوهوم اوهوم خودمان را مي گوشيم و كله مي زنيم و حالش را مي بريم .
[يعني اگر اين را هم نشنوي گلاره خاتون ، خيلي ضايعي ! انقدر حجمش كم است كه توي دستمان هم نميامد ] +
آخرش هم كه از سه شنبه ها داستان مي آيد در دالان ، داستان هاي سه شنبه يا حالا هر چي مي آيد ديگر . اگر حالش بود . وحي منزل هم نيست لابد . دو ماه است زده به سرمان اين كار را بكنيم ( با كسر ِ «ب» بخوانيد ) ولي الان كه خوشمان است گفتيم بگوييمش حالا بعد هم زديم زيرش موردي نيست كلن زياد روي حرف ما حسابي نيست . اينرا مي توانيد بپرسيد مي گويندتان ! راستش هم اين بود كه ايده اش نپخته بود ولي دارد مي پزد . هنوز هم كه كامل نپخته ولي خب خام خواران بمانند بقيه را شرمنده ايم .
+
خب حالا باز نگوييد چانه ات گرم شده باز شروع كردي به شر و ور ها (بعله ملكه ي آفتاب با شماييم)! الان است كه ديشب تا سه كار مي كرديم بعدش هم كه بي نتيجه رفتيم كه بخسبيم باز هم گرگ و ميش بيدار شديم تا گلي بگيريم بر سرمان . تمام مدت خوابمان هم فكر مي كرديم كه چه كنيم . عين جن زده ها بيدار مي شديم و به خودمان مي گفتيم : « ها ؟ به يه چيزي بايد فكر مي كردم !!چي بود ؟ نه ! اونكه نه ! نه بابا اينم نبود !اي بابا خاك بر سرم اينم نه ! واي اين چيه تو فكرم ..هوم م م» بعد يادمان مي آمد كه بايد فكر كنيم چكار كنيم آن فلان فلان شده را تا نمودار بكشد آخرش هم به نتيجه ي هميشگي مي رسيديم كه اي بر پدر هر چي اچ.اس.دي.پي.ايه و ايضن هر چي جي.پي.اس.آره !
------------------------------- پ.ن: يكبار پرسيده بوديد شبيه سازيه شبكه چيست ؟ يا من دارم اشتباه مي كنم نپرسيده بوديد ! هوم ؟ پ.ن : اي بر پدر هر چي آدم فضوله ! خب چيكار داري بالا رو نگا مي كني . شايد يكي يه كاري داشت مي كرد نخواست تو ببيني . بي تربيت ! پ.ن:آن عربيه هم كه شعار آخر هفته بود همينست : كه همه چيز حله ! بابا ديگه انقدر عربي را كه همه تان بلديد . پ.ن:اصلن به روي خودتان نياوريد كه فهميديد نصف حرفهايمان را به حساب پي نوشت به خورد اين دالان داديم . !! پ.ن : ما الان است كه بپريم اين ملكه ي لحظه ها را يك ماچ محكمي بكنيم خب كه !