شمشیر را زیبنده آن است که در آسمان بچرخد و باد بِبُرد و صدایش رُعب افکند در دل ِ دستان. چونان کوبنده و سهمگین که سری از گریبان بیرون نماند. تمثیل ِ ضربتِ غم بود بر بیوهزنی یا شکافِ ابر برای قطرهای. قدرت را در باد بنه؛ آهنگ بساز با بیپروا رقص ِ شمشیر. ناز و تنعم برنمیدارد چابکدستی، سرای بیچیزان مُقام بندهنوازی نیست.
شمشیر را در مشتت چنان بفشار که سپر سینهها خم شوند به زیر اسب ابلقت. باد را بِسِتا برای موجکردن شالهای دخترکان. به هنگام رزم اما مرد باش و ردایش را بشکاف به ضربتی. دم به دم مکرر عشق باش و قدم به قدم سوار ِ زمان. بندهنوازی را مردان ِ قدرت سزاوار است. دونمایگی بنده و چاکر برنمیدارد. گوشه خزیدن افتخار نیست.
Labels: کوتاه نوشت