همینمان مانده بود توی این آشوببازار دلمان هم هوایی شود. حساب تنگ و گشاد شدنش هم که دیگر از دستمان در رفته. نوبهی فراق که خیالمان شده خاطر شما؛ نوبهی وصال هم که این زمانهی آجل چنان عجول میگذرد مرهمِ درد نمیشود لامروت. صبح تا شب بد و بیراه است که نثارِ این دل وامانده میکنیم. بیادبی نباشد چند تا فحش آبدار هم حوالهی شما میکنیم که اینقدر دل ما را تنگ نگذارید. خیال بد نکنید، محض خنک شدن دل است والا شما که بیحساب عزیزید.
Labels: کوتاه نوشت