عذر تقصیروقتی یک چیزی مینویسی، یک چیزی میسازی، یک چیزی را باب میکنی برای خودت این مسولیت را تراشیدهای که آن کار انجام میشود و بقیه هم به همان حساب پیاش را میگیرند. وقتی سستی میکنی از خودت خجالت میکشی و از همهي آنهایی که برای نوشتنت قبول زحمت میکنند برای خواندن. اینست که من هماینک شرمندهام برای آخرهفتهای که نوشته نشد و خب خودمانیم دل خودمان هم تنگ شده برای اعتراف و دردِ دل وتوصیه و آرزوهایمان. هفتهی دیگر هم نیستیم راهی سفریم باز هم مجال نوشتن نیست این است که خب الان میتوانید آن گوجه فرنگیها را لطف فرموده پرتاب بفرمایید بر سر و کلهی این حقیر.
+
اعتراف آخر هفته:
این یک اعتراف را فقط میکنم و آن موسیقی را میگذارم اینجا باشد که ... [جمله تمام شد] است.
- اعتراف میکنم گاهی دلم میخواهد قسم بدهم دوست داشته شدهها را برای دوست داشتن. برای فراموش نکردن، برای به یاد داشتن و دور نیانداختن همهی خوبیها به خاطر [هر چیزی جز آرام ِ دل]. و همهی اینها فقط به خاطر آن است که «دل» چیزی جز «تن» است و دلآرام داشتن در آغوش دوستی که دوست داشتن را بلد است حتی از جواب سلام دادن به خورشید از پس ابرهای رنگین کمانی، رنگارنگتر است.
(گلاره خاتون دلتان خنک شد؟)
+
دوستش داریم. گوش کنید. دوست خواهید داشت. دوست هم نداشتید بمانید دم در دالان گفتمان میکنیم.
پینوشت: یادمان آمد این بلاگر فیلتر است برایمان اینست که نوشتن حرفهای آخر هفته چون نیاز به داخل شدن به سایت خود بلاگر دارد و چیز دیگری جواب نمیدهد اینست که ما همینطوری نشستهایم و فیل[های در حال] طر [دد] را نگاه میکنیم و حسرت میخوریم !
Labels: ويكند نوشت