آرزوهای آدم کوتاهاند. شبِ پیش میپرسی «اگر نشد چه؟» و من میگویم «مهم نیست! آرزوها همیشه برآورده نمیشوند». امشب چشم میگذارم و تا هرچند بلدم میشمارم. خیال میکنم همان پشتها قایم شدهای و سربهسرم میگذاری. صبح ردِپاهایت را میبینم که کمرنگ شده در برف.
تو مدتهاست رفتهای و آرزوهایم را بردهای.
Labels: کوتاه نوشت