بد مکافاتیست دم دمای آخر سال حال آدم کلن بهساز نباشد. یک جور سرماخوردگی ِ مداوم که تمام هم نمیشود بیوجدان. نمیدانیم اصل ماجرا از کجا شروع شده ولی آن وسطها ملکهی قصر قورباغهها و جناب مودی ما را دعوت کردند به نوشتن ترانهها -البت قبلش بگویم که فعلن آپتیمیستیک نیستم؛ اصلن هم قشنگ نیست برگهای تازه درآمدهی بید و آدمهایی که انگار دنبالشان کردهاند و چمنهایی که سر زدهاند بیرون. صدای پرندههای کوچولو که دیگر فاجعهست و حیوانهایی که همه دنبال جفتند کلنی! این هوا بدجوری جفتیست! هه!- ولی به احترام نهایت سعی خود را برای قشنگ دیدن این ترانهها میکنم. دوستداشته شدهها:
- سلکشن: نه که حافظهی قوی از من ِ آدم بالکل دور است یک چیزی باید خیلی چیز باشد که یادم بماندش یا اینکه همین اطراف برقصد مثل Ne me Quittee Pas / Nina Simon، کلش یعنی سلکشن این روزهایمان:
click the Image to enlarge
- قدیمیها با پوکهای محکم و جرعههای طولانی قهوه: «تو مثه شوق رها کردن یک بادباکی... تو بزرگی مثه اون لحظه که بارون میباره... من نیازم تو رو هر روز دیدنه ... از لبت دیرام رارام را رام را رام...» و کلن کل موسیقیهای کلاسیک این مدلی که «الا ای آهوی وحشی میخواند» یا همان که «مرا ببوس» دارد. [ تبصره: دهنتان را قلوه کنید و بخوانید] - دورترهای لایت: «کاش لحظههای رفتن ... هق هق ...» کلن ابی دوست میداریم «کی اشکاتو پاک میکنه». مشابهاتش را همچنین. قمیشی را هم یک وقتی یک سلکشنی ازش داشتیم، و یکجادهای بود و روزهای ما و پنجرههای خیس ماشین از آن بارانهای بهار و طعمی از لذت که به خلسه میبرد آدم را. اینست که نمیدانم کل تاثیر کدام بود که اینهمه دوست داشتنی کرده بود این چندتا آهنگ را. - یوهاهاها: کلاسیکهای خودمان را هم، ناظری زیاد، شجریان پدر و پسر را ارج مینهیم به خاطر هنرشان. «ز دست محبوب ندانم چون کنم ... وز هجر رویش دیده جیحون کنم ... یارم چو شمع محفل است ....!!!... یار من دلدار من ... کمتر تو جفا کن ... یادی آخر تو زما کن» / «یک شب آتش در نیستان میگداخت ... سوخت چون شمعی که ...!!!!... گفت آتش بیسبب نفروختم ... دعوی بیمعنیات را سوختم»/ «هوای گریه با من .. هوای گریه با من» این آقای علیرضا قربانی را هم میدوستیم. - خرق عادت: آقای نامجو را با چندتایی که کلن حفظشان نیستم و موضوع صدایشان است که آدم را میبرد. نه که گفتهاند من بابی دیلون نیستم. تا میگویند محسن خان نامجو یاد بابی دیلون میافتم. اشارهی معکوس که نبوده؟ هوم؟ بابیدیلون را هم دوست داریم. - وطنی از نوع بیمرزی: نمیدانم از آنور آبیها در این سیستم ساپورت میشود یا نه ولی همینطوری کل کارهای بتوون و موتزارت و چایکوفسکی و .... گیتارهای الحمبرا و... تام ویتس و بعضیهای کوهن و پینک فلوید و کریس دی برگ وکمل و جیمز بلانت و کریس رئا و یاسمین لوی و ... زیادند آقا. مریضیم دیگر ترانه به ترانه ریز نمیشویم.
دعوت کنیم؟ لانگ شات، نوترینو، هرمس، مکین، مخلوق،نازلی، لاغر، مامهر، [سنجی تحریک نشدی بنویسی؟ وبلاگم جا داردها!!!!] خب این روند دعوت کردن فقط و فقط برای زنده نگه داشتن است مثل وقتی جیمیل را نمیشد همینطوری داشت یا اورکات. والا که هر که خواست بنویسد تعارف نکنید.