مواقعی هست که باید از توی پستویت در آیی همآوا شوی با کسانی که این را به تن خریدهاند کاری نو انجام دهند و از چیزی سخن بگویند که آنقدر گنده شده در جامعه یا حتا دنیای ما که چیزهای دیگر به چشم نمیآیند. آمدهاند ساده کنند و فرمولی بدهند که این رابطهی دو نفرهی رختخوابی آنجوری بشود که باید. حالا اینکه اینها حرفهای پشت نقاب است یا جلوی نقاب دردی از کسی دوا نمیکند.
اگر صحبت از این نوع تابوها گناه محسوب شود باید گفت رسالهها از همه بیدین و ایمانترند که جزء به جزء مسائل را تشریح کردهاند. یا دکترها و مشاوران و چه و چه.
بهتر است بعضیها کمی به بازخورد اجتماعی روشن شدن مسائل توجه بیشتری کنند و بدانند یا کسی یادشان بیاورد اینجا وبلاگستان است. اینجا قلب آن واقعیت موهومیست که هر روز با گامهایتان طیاش میکنید. اینجا قوانین را وبلاگنویسها مینویسند و هر روز هم این نخ قرمز را دورتر میکنند تا همهی جهان را بگیرد، همهی موضوعهای در فکر شما گناه را. تا اگر قرارست بعد از این روی چیزی جنجالی در نگیرد الک شده باشد نه اینکه کبریت داغی باشد که به بچه نشان میدهند تا از ترس به طرفش نرود. دین ِ نمادین آنی که چراهایش بدون پاسخ گذاشته شود و رسوخ نکند در کنه ِ پندار نه دردی از من دوا میکند نه دردی از شما و نه دردی از هیچ آدم مجازی و واقعی ِ دیگری. اگر یادتان نیامده یادتان بیاورم دنیای مجازی برای این آمده که آن لایههای زیرین را بریزد بیرون. آن حرفهایی که کسی مهلت ندارد روی تریبونی برود و فریادشان بزند. میزگردهایی که هیچوقت تشکیل نمیشود. دفترهای روزانهای که هیچوقت دست کسی نمیافتد. با خودمان تکرار کنیم؛ پاک کردن ِ صورت مسأله چارهی کار نیست.
توضیحنوشت: برای روشن شدن موضوع باید لینک میدادم ندارم. نقدن این
نازلی و
الیزه را ببینید که به بقیه هم لینک دادهاند گمانم.