سال ِدیگر همین موقع توی هواپیمای شخصیم نشستهام. خلبان را برای تولد دختر 5 سالهاش مرخص کردهام. یک ساک سبز* پر از لباس پشمی برداشتهام. kiev و Stockholm را رد کردهام و به سمت Reykjavik که به نظر نزدیکترین فاصله را با قطب شمال* دارد؛ میروم تا ببینم این اسم کشورشان را چجوری میشود تلفظ کرد. بعدش هم برای خالی نبودن عریضه یک سری به قطب میزنم. همان اواسطش فرود میآیم و انگشتم را درست بالای محور زمین میگذارم و همهتان را روی زمین روی یک انگشت میچرخانم.
* به نظر من ساک سبز ساکترین ِ ساکهاست.
Labels: کوتاه نوشت