اتفاق خاصی لازم نیست بیفتد که تصویر یک نفر جلوی چشمهای آدم بشکند. یعنی راستش من اصلا آدمی نیستم که خیلی به دلیل و منطق و اینها کاری داشته باشم. از اینجورها که بشینم برای خودم حساب و کتاب کنم که قضیه اینطوری بود و بعد اینطوری شد و اصلن خب به من چه! ها پس اینطور و تیک ایت ایزی مس. بعدش هم بگویم سو وی ترن این تو علیچپز الی! نه اصلن از این خبرها نیست. دقیقن من از این آدمهایم که به تصویر بشری احترام میگذارم. یعنی دلم نمیخواهد تصویری که از نوع بشر دارم با یک چیزی خراب بشود و خراب اگر که شد، یقهی خراب کننده را میگیرم که هی تو، اصلا به چه جراتی گند زدی به همهی دید من. این تیکهی ناخوشایند از خصلتها را این طور علنی گذاشتی جلوم تا حالا هی این تکه هه بچسبد به آدمهام. بعد خیلی راحت و روان و رذلماتیک آنطور که انگار هیچ وقت نبودهام سرم را میاندازم از آن حوالی دور میشوم. خیلی هم مسغره است کسی بخواهد بیاید بگوید آن تصویر من نبودم، یا دستم خط خورد یا ال و بِل یک چیزی میشود در مایههای تفسیر مستند ندا آقا سلطان، به همان چندشآوری. کلن دیگر. نکنید جانم. شما در قبال یک چیزهایی بدجوری مسوولید. لااقل چهرهای که دیگران از شما قرارست یادشان بیاید.