آقای بغلی داد زد «مرتیکه نفهم! سر صبی بلد نیست رانندگی کنه، ببین چه گندی زد» یک مینیبوس کشیده بود به راست ما پشتش گیر افتاده بودیم. آقای راننده گفت: «نه اشتباه از منم بود، سر ماشین رو گرفتم این ور»
فکر میکنم این چیزیست که به آن نیاز داریم؛ که اشتباهمان را خودمان به خودمان، و خودمان به دیگران ِ مجیزگویمان یادآوری کنیم، یا حداقل اگربلد نیستیم اعتراف کنیم، با داد و هوار سر دیگری، پنهان/انکارش نکنیم.
Labels: از آدمها