دوست دارم شعري بنويسم/از خودم/نه از تو/كه تنها از خودم/ نه نرگس نیستم/هیچ وقت نبوده ام/حتی تصویرم را توی آب پیدا هم نکرده ام/ولی با این همه/دوست دارم شعری بنویسم از دستانم/و از لبانم/و از ساقها و بازوانم./دوست دارم بکشمشان./پستی بلندی هاو انحناشان را، ناکامیهاشان/وقتهایی که انگشتانم بلند شده که دستی را بگیرد و سرخورده برگشته سر جایش/یا لبانم داغ شده که ببوسد/یا بوسیده شود/و بی هیچ اتصالی/سرد شده/ساقهایم که دوییده تا به جایی برسد/و رسیده/زود یا دیر/یا نرسیده/کمرم که در انحنای خواستن دستی کج شده/و بی غنایی باز ایستاده/عمود/دوست دارم بنویسم/از خودم/و از همهی اجزایم/همانطور که مرا تعریف کردهاند/آنطور که در من زیستهاند./و آن گونه که من التیامشان دادهام/با توجیهات رنگارنگ. دلخوشکنک/دوست دارم برای این بار هم که شده/خودم را آن طور بنویسم که آینه نشان میدهد/نه آن طور که چشم از آینه میبیند/متناقض، ایراد دار، ناکامل، پر ادعا