چند روزی هست که از انتخابات گذشته رییس جمهور انتخاب شده که ظاهرا میانه رو است و جنابان خاتمی و هاشمی از ایشان حمایت کردند. من آقای روحانی را به شخصه زیاد نمیشناسم ولی دیروز که با ابوی حرف میزدیم با هم هم نظر بودیم که هیچ وقت فکر نمی کردیم حسن روحانی رییس جمهور مملکت شود حتی آن زمان که نایب رییس مجلس بود. اگر مبنای رای مناظره ها بود که بنده شخصا هیچ تمایلی به شخص ایشان نداشتم ولی در یک اتحاد بودن و رفتار گروهی ایجاب می کرد که آقای روحانی توی برگه رای ما باشد که البته هم بود. در میان اطرافیانم که اتفاقا حامی اصلاحات هم هستند زیاد هم بودند آدمانی که رای ندادند یا به کس دیگری رای دادند من جمله قالیباف به خاطر قدرت اجرایی و ولایتی به خاطر صداقتش، ولی خب زیاد هم بودند مردمانی که هم رای من بودند.
توی صفحه فیسبوک دوستان من پر بود از شور انتخاباتی و آدمهایی که رای می دادند برای همین نظر من این بود که خیلی ها هستند که رای می دهند ولی بعدا در مواجهه با آدمهای بیرون و اطراف خیلی نزدیکم، فهمیدم که دنیای مجاز من یک دنیای ایده آل از یک سری آدم خیلی همفکر خودم است و دنیای بیرون سنخیتی با آن ندارد. حتی پدر و مادرم هم به خاطر عصبانیتی که از تقلب انتخابات پیشین داشتند به پای صندوق های رای نرفتند. ولی با این همه روحانی در برابر چشمان متحیر همه ما انتخاب شد. و این گرچه برای همه ما جای سوال هم دارد ولی ترجیح دادیم چشم به روی تعجب و ناباوری و سوالهایمان ببندیم و خوشحالی و پیروزیمان را جشن بگیریم.
دیروز دوستم که رای هم نداده زنگ زده که رفتی بیرون؟ چقدر خوش گذشت. و خیلی های دیگر همین طور که رای هم نداده اند و جمعیت شان روی پل کریمخان و ونک خودنمایی می کند. حساب که کنیم نصف آن جمعیت حتی اگر حامی روحانی بودند رای نداده اند پس چطور می شود روحانی با همین تعداد کم رای آورده باشد. دوستان می گویند اجماع شده روی روحانی و یک میانه رو انتخاب شده که مردم به خاطر انتخاب خودشان خوشحال شوند و یک چهارسالی اوضاع نرم تر شود تا دوباره دوره بعد. من البته خوشحالم که تقلب چندانی انگار صورت نگرفته. همین نبود تقلب نشانه رشد اجتماعی و گرایش دولت به رای مردم خودش نشانه ی حداقلی خوبیست. ولی نمی توانم بگویم که خیلی خوشحالم، نه من هیچ ذوق زده از این نتیجه نیستم. من فقط علامت سوالم که چرا این آقایی که می دانم نصف موسوی هم بهش رای دادند رای آورد. چطور شد که یکهو همه ی شهرها و روستاها به ایشان رای دادند. نمی دانم باور من خراب شده یا یک جای کار می لنگد. من نمی فهمم چرا تحریمی ها انقدر شادند چرا سوال نمی کنند از خودشان که رای ندادن ما کجا رفت. چرا حالا رای نداده ما کجاست راه نیانداخته اند. نتیجه شاید که مهم باشد ولی سبب رسیدن به ان نتیجه به نظر من می تواند به همان میزان مهم باشد. نقشی که ملت در این انتخاب بازی کردند خیلی کمتر از ان است که آن طور بریزند توی خیابان و شعار دهند و ادعای شجاعت و پیروزی و رفتار انقلابی کنند. یک چیزها و رفتارهایی در همان شب خواندم که هیچ با رفتار سیاسی و اجتماعی و اهداف گروه اصلاح طلب جور درنمی آید . یک جور کارناوالی بود این جشن بعد از انتخابات که روی تمامی علامت سوال های کف خیابان برپا شده بود و مردم انگار جیغ می کشیدند و می رقصیدند تا صدای مغزشان را انکار کنند. من از انتخاب آقای روحانی به هر دلیلی خوشحالم ولی این شادی عظیم بدون سوال جمعی را اصلا نمی فهمم .
Labels: روز نوشت