.مردن هميشه نفس نكشيدن نيست گاهي به يك حادثه نامربوطَ، به يك فرار بي مقدمه خلاصه مي شود
مدتي ست از ميان ما رفته و جايي ديگر شايد زندگي ديگري را مي آزمايد ولي حقيقت اينست كه از پيش ما مرد و اين نه اندوه نه دلتنگي كه گوشه ي دلي را از ما كنده و برده كه از آن ِ خود او بود، و ما را چه تقصير و او را چه كه اين دور گردون بيش از آن كه بر زندگي بنا شده باشد بر مرگهاي مكرر ستون افراشته بي سقف و همان طور بالا رفته، زياد و بي انتها. ان قدر بالا رفته كه از ان بالا در خلا دور زده و برگشته جايي روي زمين و چنان اين بلندي و بازگشت در هم فرو تنيده اند كه چون نوزادي كه پستان مادرش را بمكد براي كودك نونهال منتها به درك است لكن از براي مهندس و دكتر اقليدس خوانده هنوز علم به انجا نرسيده كه ادراك، محلي از اعراب داشته باشد
Labels: روز نوشت