اين بالا انگار آدم كنده مي شود و نگاهش ميافتد به ابرها نمي دانم فكر خاصي مي تواند اين جا بيايد به سراغ يك ذهن يا نه ، ولي من اينجا فقط خاليم و فقط آرزو مي كنم براي فرداها ، اينجا همان باغ پر از موجودات افسانه ايست ، اينجا چنگ دارد و مرغ تخم طلا .
اينجا عجيب است
اينجا هيچ خبري نيست ولي ...
بي خبري هم نيست
اينجا يك طوريست ،پر است از هيچ
يك نفس ، يك دم و بازدم ، يك غرور ، يك خوشحالي
هر چه هست اينجا يأس جايي ندارد
حتي اگر براي خودكشي بيايي با اميد خودت را مي اندازي در دامن ابرها
اين جا قله هايش ، ابرهايش ، سكوتش شباهتي عظيم به
نيستي لند من دارد
Labels: روز نوشت