گوش کن
صدای مویه نمیشنوی میان ِخواب ِ آسمانخراشها؟
؛ آوای شکنجه دم برنمیآرد از سهمگینی ِ شبهای سرد؟
گوش بسپار به رد لاشخورهای پیر
به تاریخ جنون
، به آواز وحشی ِ اسارت
و بوی گند ِ عریانی ِ مخروبهها
لختی درنگ کن بر گورهای بیسنگ
؛ خفتههای بیگناه
؛ مرگهای بیسند
؛ نالههای لرزان شبهای بیناموس
بر بیطلوعی خونبازی ِ عقرب در لاشههای ِ مرگ
بر کورسوی پنجههای رَد انداخته بر درخت
کسی زان میانه به خورشید مینگرد در غروب
زنی سیاه میپوشد بر خاکهای سرزمین ِ دور
جانی به جرم زمان غلت میزند در قیرهای داغ ِ قدرت
لولیده در آوازهای مهیب ِ اتهام
به تکرار مدام ِ فردای پرواز از پریروزِ پیلگی
....
Labels: شعر نوشت