09 April 2008

 ترانزیتِ کنترات پیوست به تولد


بعضی چیزها را نباید تنهایی خواند مثل همین کامنتِ سنجی روی تولد:
{
1- من نمی دونم چطور این درد و ایهام رو نمی بینند. پولت رو می گیری و می ری رد کارت. مهریه ی احمقانه ای که حالا بالای صد و پنجاه تا سکه ضمانت اجرایی هم نداره قدیماش هم نداشت. ماهی سی و پنج هزار تومن نفقه. ی دختریه که زندگیش رو از دست داده. احمق! بارو سالم می رسونی. آره دیگه خانوم بار شیشه دارن...تف به این جماعت مسی. تف.

2- همه اش تقصیر این احمق هاییه که وقتی ما رفتیم تو مرکز بهداشت ها خناق گرفتیم واسه تبلیغ ا-سی-پی و کنتراسپتیو مسخره امون کردند. بعد گفتند دیگه مجانی نیست اما سوبسید خوبی می دیم بعد هم سوبسید رو برداشتند. حالا برین زیاد شین و بزاین . برین مسخره کنین که خانوم ما سینما نداریم ، شب می خوابیم زیاد می شیم. برین بمیرین که بچه هایی به دنیا می آن واسه اینکه مادرشون پول ا سی پی نداره. همون ماهی سیصد-چهارصد تومن تو فرهنگش جا نمی شه. ببینم چه گهی می خورین تو پرتو و هاله ی نور بالا سر و بوی گند جوراب دور و برتون.

3- گذشته از همه ی اینا همیشه تولد هر بچه ای یه اتفاق خوبه. بچه ها خوبند حتی اگر ناخواسته باشند اما من دلم نمی خواد بدونم بچه ای بیخودی به دنیا می آد . مثل معجزه ی بیخودی می مونه.دلم نمیخواد زن بشه ماشین جوجه کشی. دلم نمی خواد تو بیل برد واسه تبلیغ مبارزه با سرطان سینه عکس یه پستونک ببینم که روش چسب زخم زدن. یعنی چی اینا؟ یعنی زن ابزاره واسه زیاد شدن ، شیر دادن ، شستن ، رفتن و بعد هم پولش رو می گیره - اگه شانس بیاره و نرسه به اینجااااااش که مهرم حلال جونم آزاد- . گه بگیرنمون مسی که می بینیم و ساکتیم و می خندیم به این دردا...هیچی مسی ولش کن...شاید جدی نبود این پستت. شاید اصلا منظورت این نبود. اما یه چیزی توی من بیدار شد از دردهایی که بغل گوش آتی ساز نشین ها توی ده ونک دیدم ، توی فرحزاد زیر گوش سعادت آباد ... دماوند و بقیه ی جاها رو نمی گم...
*
عتیق مثل زمستان ، عمیق مثل یقین... شروع می شود از زن غمی به نام جنین... (به همین قوت)
*
هر گونه ارتباط با فمنیسم رو به صورت جدی رد می کنم. من صرفا یک انسانم. آزاد از هر ـیسمی.
}

کامنت میم-سنجاقک روی پست ِ تولد

پسا.ن:و من چه خوشحالم که روح وبلاگم همان درد را از ریشه می‌کشد بیرون و می‌ریزد روی داریه تا خیالم راحت شود که آن‌چه را گفته‌ام واقعن گفته‌ام
.



Today's Pic





About me

I am not what I post, My posts are not me. I am Someone wondering around, writing whatever worth remembering.




Lables

[ کوتاه نوشت ]

[ شعر نوشت ]

[ فکر نوشت ]

[ دیگر نوشت ]

[ روز نوشت ]

[ نوروز نوشت ]

[ از آدم‌ها ]

[ ویکند نوشت ]

[ داستان نوشت ]

[ ابوی ]

[ انحناهای عاشقانه ]

[ خاطرات بدون مرز ]

[ فیلم نوشت ]



Archive

December 2004
April 2006
August 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 2012
October 2012
November 2012
January 2013
April 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
January 2014
February 2014
March 2014
September 2014
December 2014
October 2016
November 2017
March 2018
December 2018


Masoudeh@gmail.com