26 January 2007

 حرفهاي آخر هفته


حرفهاي آخر هفته

  • اعترافهاي آخر هفته :

- اعتراف مي كنم يكي از چيزهايي كه خيلي بد است و در خيلي از دوستانم هم مي بينم اينست كه با هر كدامشان كه حرف مي زني از زندگي ناراضيند و هيچ چيز بر وفق مرادشان نيست (به قول يكي از دوستان مراد؟!! نمي شناسم ) حالا مراد نه !‌اسمش زياد هم فرقي ندارد اسمش را مي گذاريم مثلا - چي ؟ - سالاد الويه ‍‍[واقعن حال نكرديد من چقدر خلاقم ؟] .. گم نكنيم سر نخ را . باز هم اعتراف مي كنم خيلي ناراحت مي شوم كه به هر كي زنگ مي زني منتظري ناله و زاري بشنوي . زندگي به نظر من چيز قشنگيست و قشنگ بودنش در همين فراز و نشيبهايش است اگر يك روز بخواهند از ما بگيرنش آن وقت با چنگ و دندان حفاظتش مي كنيم . به هر حال آمده اي و قرار است كه باشي و هيچ وقت هم نابود نمي شوي پس با خودت كنار بيا . مي تواند قشنگ تر ازين حرفها باشد.

- اعتراف مي كنم خيلي غرورم برايم مهم است اگر بفهمم به كسي زنگ زدم و از قصد گوشي اش را بر نداشته عمرن تاكيد مي كنم عمرن و براي سومين بار عمرن بار بعد زنگ بزنم .

- اعتراف مي كنم وجدان آسوده يكي از چيزهايي است كه برايم اهميت فراواني دارد ، تر جيح مي دهم خودم را بياندازم توي يك منجلاب ولي وجدانم آسوده باشد.

- اعتراف مي كنم اين مدت از خودم مي ترسم ، قبل تر ازين از يكي از دوستانم كلي ناراحت شده بودم كه يك چيزي را از ما پنهان كرد و بعد هم بيشتر ناراحت شدم كه بعضي آدمهاي ابله چطور مي توانند با يك نفر بازي كنند . حالا خودم از خودم مي ترسم نمي دانم چرا ولي وقتي يك چيزي را مي بينم احساس مي كنم نكند من هم اين طورم يا اگر من بودم چه مي كردم يا يعني انقدر آدمها بدند . به هر حال اعتراف مي كنم ديدن خورد شدن آدمهاي اطرافم دانه به دانه دشوارترين چيزيست كه برايم پيش مي آيد و اعتراف مي كنم مشكل ترين قسمتش اينست كه كاري از دستم بر نمي آبد.

- اعتراف مي كنم به آدمهايي كه تنفر را فرياد مي زنند شك مي كنم . قبلها گفته بودم " وقتي فرياد مي زنيم از چيزي متنفريم به خودمان اجبارانه تشر مي زنيم كه منطقش بي فايده است " و هنوز هم به همين حرفم اعتقاد دارم . همه از صفات بد بدشان مي آيد ولي اگر صفات بد نباشند صفات خوب به چشم نمي آيد ، فكر كنيم كه انسانها مجموعه اي از عملكردها هستند پيوسته و بايد با منطقش حلاجيشان كني و نخواهي كه در تنفرت بماني ،‌ازين ها كه بگذريم اگر قرار باشد هميشه متنفر باشي يك جايي كم مي آوري سعي كن به جاي اينكه متنفر باشي خودت باشي و آن كاري را انجام دهي كه به نظرت زيباترين است. .

- اعتراف مي كنم دوست خوب از هر چيزي توي دنيا برايم مهم تر است ، دوستي كه بداني وقتي مشكلي هم دارد اولين نفري كه خبر دار مي شود خودت هستي و حتي اگر نتواني كاري كني مي تواني گوش كني .شايد قبل ازين فكر مي كردم دوستي معنايي ندارد و تمام وظيفه ام اينست كه به ديگران كمك كنم ولي حالا احساس مي كنم دوست دارم به كساني كه دوست دارم كمك بيشتري كنم و خوشحالم كه دوستان خوبي دارم و اميدوارم كه هميشه در اطرافم باشند..

  • درد دلهاي خودماني آخر هفته :

- ديگر واقعن به اين نكته كه خيلي از زير كاردر رو و تنبل شده ام ايمان آورده ام . خودم را هم مي پيچانم فكر كن !!!!!

- فكر مي كنم ساعت مفيدم در روز دو يا سه ساعت بيشتر نباشد اگر كمي بيشتر كار مي كردم هم ميتوانستم نقاشي كنم ،‌هم كارم را تمام كنم هم پروژه هايم را و هم كلي كار ديگر ولي مي داني [ خنده دار است !! ] فكر مي كنم خيلي زود زود پيشرفت مي كنم اگر بخواهم انقدر وقت بگذارم . ‍‍[ تفكر مسخره نا چه حد !].

- بعضي خاطراتم را كه به خاطر مي آورم انگار با ناخن روي تمام بدنم زخم مي زنم . شكنجهء بديست ، كاش بعضي چيزها در يادم نماند . فراموشي نعمت بزرگيست.

- دلم مي خواست چون و چراهاي زندگي را بگذارم كنار و فقط زندگي كنم . انقدر عاقل باشم كه بدانم چون و چرايي ندارد . شايد به نظرم يك نوع بلوغ است [اگر يك نوع بي خيالي نباشد !!].

  • حرف علمي آخر هفته :

- مصرف دو بار غذاي دريايي در هفته پيشنهاد مي گردد

- از ماسك عسل و پرتقال غافل نشويد . روغن زيتون فراموش نشود .هر كسي فراموشش كند هم خيلي خل است هم به خودش خيانت كرده.

  • فيلم منتخب آخر هفته :

هفته پيش پرسيده بودند اين فيلمي كه گفتي چه بوده و اينها . من فكر كردم بايد ديده باشيد ،‌ولي فيلم قبلي فيلمي است كه 6 سال پيش قسمت قبليش ساخته شده و جريان اينست كه دو نفر همديگر را مي بينند و معلوم است نتيجه: عشق ! و قرار مي گذارند گمانم 6 ماه بعد همديگر را دوباره ببينند . در آن فيلم معلوم نمي شود چه شد و اينها .

ولي فيلم مذكور 6 سال بعد از همان ماجراست در حالي كه شخصيت مرد داستان كتابي در مورد آن روز با هم بودنشان نوشته و در پي همين نوشته آن دو هم ديگر را مي بينند . حالا هم خانم ازدواج كرده ،‌هم آقا و آقا يك پسر كوچك هم دارد . يك روز تمام با هم حرف مي زنند و بقيه اش را بايد ببينيد ...

به نظرم قشنگ بود البته به قول برادر اين خانم همشو توي پارك ملت گرفته بودند .

فيلم اين هفته را ننويسم بهتر است بگذاريم براي هفتهء بعد.

  • نتيجه گيريهاي آخر هفته :

- جزئيات واضحات مكرر زندگي اند ، اگر ديده شوند بايد يك قسمت باشند نه يك وضعيت .

- جزء بيني كار جالبي بود ، پيشنهاد مي كنم امتحانش كنيد حتي در چهره هاي آدمها . من بنابر نقاشي گاهي مجبورم خيلي جزئي ببينم و بعضي اوقات يك جور ديگر ببينم ولي اينطور ديدن جالب است . مثلن چشمهاي پدربزرگت را ببيني كه چقدر خوابش مي آيد و چقدر سعي كرده در غياب مادربزرگ خودش را راضي نشان دهد در صورتي كه معلوم است ظله شده.

- آدمها را بايد در جزء ديد و در كل داوري كرد .

- حداقل اگر نمي تواني جبران كني ، قدر شناس باش.

- هفتهء خوبي بود .

  • شايعه هاي آخر هفته :

من شنيده ام [ گوشت را بيار جلو .. هيسسسسسس !!!] گويا يك ناظر كبير غزل خدافظي خوانده . اصلن نمي دانم راست است يا دروغ ولي شايعست ديگر .

فكر كنيد چقدر تيز بيني دارد اين شايعه ، اگر راست بود كه هيچ ! جنازهء بدبخت بوگرفت اعلام كنيد برويم چالش كنيم . ولي اگر دروغ باشد تازه ذهن آدم شروع مي كند به مرورش ، بدبخت زياد هم بد نبودها . حالا كي مي خواهد بيايد جايش . كاش دروغ باشد . اي بابا .

اينست ديگر ... عجب !

  • آرزوي آخر هفته :

دلم مي خواست چيزها را خارج از هندسهء اقليدسي ببينم . احساس مي كنم اصل چيزها يك جور ديگر است . اگر اين هندسه نبود مي شد فهميدشان ولي حالا محصور شده ايم انگار در فضا و زمان .

  • ته ماندهء حرفهاي آخر هفته :

- هر كدام از ما مي تواند ابتدا و انتهاي زمين باشد . اگر ابتدايي بي گمان انتها هم هستي . فقط كافيست كمي بالاتر روي و ببيني زمين گرد است

- ، چقدر خوب است كه چيزهاي كوچك مي تواند آدم را انقدر به وجد بياورد ، يك بشقاب ماكاروني ، يك ليوان شير ، پياده روي در يك شب زمستاني ، و شنيدن صداي يك دوست .نعمت خوبيست . خيلي خوب

- آدمها به هم زنده اند ، دوستان با هم زنده اند و خنده ها در جوار هم با ارزشند.

- هميشه منتظرم تا عاشورا بشود يك سخنراني بخصوص ‍[منظورم يك سي.دي ضبط شده است] را گوش كنم ، امسال هم مثل هر سال منتظرم . بعضي چيزها در دنيا با هيچ چيز قابل عوض كردن نيستند.

- معما را فراموش نكنيد ، با سفارت فرانسه تماس گرفتم قرار شده به برنده نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) را اعطا كنند.

- صبحهاي جمعه هنوز همان حسن خودش را دارد .

- براي يك دوست آرزوهاي خوب مي كنم و فراتر از آن ، از تهِ تهِ تهِ دل .

Labels:




Today's Pic





About me

I am not what I post, My posts are not me. I am Someone wondering around, writing whatever worth remembering.




Lables

[ کوتاه نوشت ]

[ شعر نوشت ]

[ فکر نوشت ]

[ دیگر نوشت ]

[ روز نوشت ]

[ نوروز نوشت ]

[ از آدم‌ها ]

[ ویکند نوشت ]

[ داستان نوشت ]

[ ابوی ]

[ انحناهای عاشقانه ]

[ خاطرات بدون مرز ]

[ فیلم نوشت ]



Archive

December 2004
April 2006
August 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 2012
October 2012
November 2012
January 2013
April 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
January 2014
February 2014
March 2014
September 2014
December 2014
October 2016
November 2017
March 2018
December 2018


Masoudeh@gmail.com